۱۳۸۸ فروردین ۱۵, شنبه

زن و زبان

ای زن
ای بانوی گناهان
ای بزرگی خوار
ای پستی بلند !!!!!
" بودلر "

به مقوله ای اشاره کرد ه ام که مربوط به قلم است قلمی که سده ها و سده ها در دست گرفتن آن یا بر زنان ممنوع بوده ویا زنان ناتوان از دست بردن به آن برای معرفی خود واقعی خود بوده اند .بنابراین زنان در حاشیه نوشته مردان اگر هم نامی از آنان برده می شده به عنوان یک معشوقه یا اغواگرانی زیبا که یار شیطان بوده اند و یا مادران و لچک و چارقد بسرانی نماز گزار که کارشان پختن و گریستن و اطاعت از فرامین مردان بوده است و کلیشه هایی از این دست . لذا زنان حتی برای شناخت خود نیازمند به این بوده اند که به آنچه مردان در مورد آنان عامدانه یا نا عامدانه می انگاشتند روی آورند.

توجه شما را به این گفته جلب می کنم " تاریخی که پیش روی ماست را مرد ساخته و آن را نوشته است . مرد خط سیر حوادث و زمان را تعیین می کرده و این خط سیر را می انگاشته است و به همین سبب است که این تاریخ به شکل و هیات مردانه به دست ما رسیده است ˛ ولی همانگونه که می توان گفت تاریخ / علم رخدادهاست / می توان گفت علم رخ نداده ها و نیز آنچه امکان رخدادنش بوده است /هم باشد ". وقتی داشتم این جملات را از کتاب " زن و زبان" عبدالله غذامی می خواندم نا خود آگاه یاد داستانی افتادم که در یکی از سایتها خوانده بودم. داستان هر چند با مضمونی متفاوت اما بی ارتباط به تاریخ و زن نبود. در این داستان که ابن کثیر /مفسر مشهور و معتبر عرب /آن را روایت می کند آمده است که : روزی یکی از دختران عرب نزد پیامبر می رود و می گوید ای پیامبر خدا پسر عمویم از من خواستگاری کرده است به من بگو شوهر چه حقی بر گردن من دارد تا اگر در توانم باشد حق او را ادا نمایم . پیامبر گفت : حق شوهر بر زن این است که اگر زن زبان خود را در چرک و خون و کثافت برای شوهرش بگرداند هنوز حق او را ادا نکرده است و اگر میشد که انسان غیر از خدا بر کس دیگری سجده کند میبایست زن بر شوهرش سجده کند . ( هو ختبک و نارک ) او بهشت و دوزخ توست ! دختر گفت قسم به کسی که تو را به حق به رسالت بر ما فرستاد تا روزی که زنده هستم ازدواج نکنم تا مجبور نشوم بر مردی سجده کنم که چیزی افزون بر من ندارد .

من در صحت و سقم این روایت یا روایاتی از این قبیل چیزی برای گفتن ندارم اما بر فرض اینکه این روایت صحیح باشد به دلیل اینکه اززبان مفسری معتبر نقل می شود و شاید در هیچ منبر و کانالی اسلامی نیز نقل نشده / تو خود حدیث مفصل از این مجمل بخوان. چه بسا در طول تاریخ زنان بسیاری بوده اند /حتی در دوران جاهلیت / که حاضر نبو ده اند نقشی را که مردان برایشان ساخته اند را بپذیرند اما به دلیل آنکه زبان و فرهنگ در اختیار آنان نبوده نتوانسته اند خود را بنگارند . قلم مردان اگر هم زن را نوشته است با خست تمام و آنچه را که خود در مورد زن می پنداشته یا دوست داشته است را انگاشته و این زن همان زنی شده که مطلوب مرد بوده است. پس اگر بپذیریم که تاریخ علم رخدادهاست یا رخ نداده ها و انچه امکان رخ دادنش بوده آنگونه که غدامی به آن اشاره می کند می توانیم این را نیز بگوییم که تاریخ علم ناگفته ها و ثبت نشده ها در مورد زن است و تاریخ همان علم بیزبانی زن است.

زنی که همواره از حوزه نوشتن و فرهنگ کنار گذاشته شده و به همان میزان که مرد خود را وارد تاریخ کرده است زن را از تاریخ خارج نموده است . زن با آن که اصل بوده به همان فرع بودنی که مرد برایش قائل شده است راضی بوده است چرا که به هنگام زندگی درزمان جاهلیت ها و توحش ها و زندگی در جنگلها که سبوعیت و خونریزی را می طلبید/ زن برای حفظ خود ناگزیر از پذیرفتن تسلط مرد بر خود به خاطر داشتن قدرت جسمانی بیشتر و خوی سبوعیت بیشتر بود اما اکنون در دنیای به اصطلاح مدرن که شمشیر دانش و فرهنگ برنده تر از شمشیر زور بازو و جنگاوری و شوالیه بازی است هیچ زنی نباید ناگزیر از پذیرفتن تسلط مرد بر خود باشد چرا که ثابت نموده است در حوزه علم و دانش اگر بیشتر نداشته باشد کمتر ندارد. امیدوارم از این نوشته آنگونه برداشت نشود که هدف شوراندن زنان برعلیه مردان یا خواستن چیزی اضافه بر حق خود زنان است. بلکه بیان گوشه کوچکی از ستمی است که بر زنان رفته است و می رود. بی شک اگر زن امکان آن را داشت که تاریخ زمان و حوادث را بنویسد و این مهم به جای آنکه در انحصار مردان باشد در انحصار زنان بود تاریخ متفاوتی می داشتیم و چه بسا دنیایی زیباتر و رنگینتر از این دنیای خشن و سیا ه و سفید مردان.

این همان چیزی است که " می زیاده " با ظرافت و تیز بینی خاص زنانگی خود به آن اشاره می کند و می گوید " چنانچه جایگاه مرد را با زن عوض کنیم و با مرد آنگونه رفتار کنیم که او با زن می کرده و او را سده ها از نور و آزادی محروم نماییم چه تصویر مضحکی از آن قلندر جنگجو باقی خواهد ماند؟ "
مسئله این است آیا مردان جسارت پذیرفتن چنین معامله ای را که "می زیاده" به آن اشاره دارد را دارند ؟ در حالیکه برای زنان بسیار به امتحان کردنش می ارزد / شکی ندارم که بگویم تعداد زیادی از مردان فرهنگ پدر سالاراز طرح چنین شوخی جالبی چندان خرسند نخواهند شد .